گریبان دریده

من محمد رضا کریمی متخلص به بردیا دانشجوی رشته ی فقه و حقوق هستم . نظر یادتون نره . برام اس ام اس بزنید ممنون میشم . 09363390131

گریبان دریده

من محمد رضا کریمی متخلص به بردیا دانشجوی رشته ی فقه و حقوق هستم . نظر یادتون نره . برام اس ام اس بزنید ممنون میشم . 09363390131

عاقبت دروغ

چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحانات پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند اما وقتی به شهر خود برگشتند فهمیدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه ؛ امتحان دوشنبه صبح بوده است . بنابر این تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند آنها به استاد گفتند : ما به شهر دیگری فته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم به همین دلیل دوشنبه دیروقت به خانه رسیدیم ....

استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها فردا بیایند و امتحان بدهند چهار دانشجوی پینوکیوی ما روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه ی امتحانی را داد و از آنها خواست تا شروع کنند آنها به اولین سوال نگاه کردند که ۵ نمره داشت و سوال بسیار آسانی بود و به راحتی به آن پاسخ دادند سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال ۹۵ امتیازی پشت برگه پاسخ دهند سوال این بود : کدام لاستیک پنچر شده بود ؟ !!!!

غم هجران

از خدا خواستم شاید معجزه ای شود و تو در کنارم باشی دوست دارم که روبرویم بنشینی ومن خود را در چشمان آسمانی و لبهای نیم شکفته ات تماشا کنم و نفس گرمت را ببویم. اما افسوس که تو اشکها و حسرتهای مرا نمی بینی.نمی بینی که حتی در خنده های من آهنگهای ناله پنهان است

اکنون تو ای جان شیرین بیا بنشین تا بگویم که امروز دیگر وقت اعتراف رسیده است: وقت آن رسیده که بدانی تو روح من و حقیقت من هستی .............. خدا میداند در این لحظه که من این مرثیه سراسر غمگین دلم را به رشته تحریر در می آورم دراین بامداد غم پرور سیاه چهره٬ تو عزیز من ٬ پادشاه سرزمین قلب من کجا هستی؟

چه ساعات حزن آلود و پر شکوهی.... چه دقایق جاودان و پر التهابی...........

آرزو میکردم در این لحظات مدهوش و در عین حال شیرین را در کنار تو ودر میان حلقه بازوان تو بودم

آرزو داشتم در این دم بی پروا در بستر گرم آغوش تو به سر می بردم وزمزمه عشق ات را در گوش خویش می شنیدم.

مرا ببخش . همه این نوشته هایم بهانه ای است بی اغراق برای رسیدن به تو برای دوباره تورا دیدن

ای مهربان ونازنینم اسم قشنگ تو مانند ماه اسم تو ........

 

قبل و بعد از ازدواج

قبل از ازدواج

مرد: آره، دیگه نمیتونم بیش از این منتظر بمونم.
زن: میخواهى من از پیشت برم؟
مرد: نه! فکرش را هم نکن.
زن: منو دوست داری؟
مرد: البته!
زن: آیا تا حالا به من خیانت کردی؟
مرد: نه! چرا چنین سوالى میکنی؟
زن: منو مسافرت میبری؟
مرد: مرتب!
زن: آیا منو میزنی؟
مرد: به هیچ‎ ‎وجه! من از این آدما نیستم!
زن: میتونم بهت اعتماد کنم؟

بعد از ازدواج
همین متن را این دفعه از پائین به بالا بخوانید.

 

دنیای نامرد

یه دختر کوری توی این دنیای نامرد زندگی می کرد ...

این دختر ، یه دوست پسری داشت که عاشق اون بود ...دختره همیشه می گفت : اگه من چشمامو داشتم و بینا بودم،همیشه با تو می موندم...

یه روز ، یکی پیدا شد که به اون دختر ، چشماشو بده ...

وقتی که دختره بینا شد ، دید که دوست پسرش کوره...

بهش گفت ، من دیگه تو رو نمی خوام ؛ برو ...

پسره با ناراحتی رفت و یه لبخند تلخ بهش زد و گفت :

مراقب چشمای من باش!!!!!!!!

عاشق

وقتی که گریه کردیم گفتن بچه است........ وقتی که خندیدیم گفتن دیونه است............... وقتی که جدی بودیم گفتن مغروره.......... وقتی که شوخی کردیم گفتن سنگین باش.............. وقتی که حرف زدیم گفتن پر حرفه.............. وقتی که ساکت شدیم گفتن عاشقه............ حالا هم که عاشقیم می گن گناهه

ارزش عشق

روزی روزگاری در جزیره ای دورافتاده، تمام احساس‌ها در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی می‌کردند.

خوشبختی، پولداری، عشق، دانایی، صبر، غم، ترس و ...، هر کدام به روش خویش می‌زیستند تا این که یک روز دانایی به همه گفت: هر چه زورتر این جزیره را ترک کنید؛ زیرا به زودی آب این جزیره را خواهد گرفت؛ اگر بمانید، غرق می‌شوید.

تمام احساس‌ها با دستپاچگی قایق‌های خود را از انبارهای خانه‌های خود بیرون آوردند و تعمیر کردند.

همه چیز از یک طوفان بزرگ شروع شد و هوا به قدری خراب شد که همه به سرعت سوار قایق‌ها شدند و پاروزنان جزیزه را ترک کرند.

در این میان، عشق هم سوار قایقش شد؛ اما به هنگام دور شدن از جزیره، متوجه حیوانات جزیره شد که همگی در کنار جزیره آمده بودند و وحشت را نگه داشته بودند و نمی‌گذاشتند که او سوار بر قایقش شود.

عشق به سرعت برگشت و قایقش را به همه حیوانات و وحشت زندانی شده سپرد.

آن‌ها همگی سوار شدند و دیگر جایی برای عشق نماند!

قایق رفت و عشق تنها در جزیره ماند. جزیره هر لحظه بیشتر به زیر آب می‌رفت و عشق تا زیر گردن در آب فرو رفته بود.

او نمی‌ترسید؛ زیرا ترس جزیره را ترک کرده بود. فریاد زد و از همه احساس‌ها کمک خواست. اول، کسی جوابش نداد؛ در همان نزدیکی، قایق ثروتمندی را دیدی و گفت: ثروتمندی عزیز! به من کمک کن.

ثروتمندی گفت: متاسفم؛ قایقم پر از پول و شمش طلاست و جایی برای تو نیست.

عشق رو به غرور کرد و گفت: مرا نجات می‌دهی؟

غرور پاسخ داد: هرگز، تو خیسی و مرا خیس می‌کنی.

عشق رو به غم کرد و گفت: ای دوست عزیز! مرا نجات بده.

غم گفت: متاسفم دوست خوبم؛ من به قدری غمگینم که یارای کمک به تو را ندارم؛ بلکه خودم احتیاج به کمک دارم.

در این حین، خوشگذرانی و بیکاری از کنار عشق گذشتند؛ ولی عشق هرگز از آنها کمک نخواست.

از دور شهوت را دید و به او گفت: آیا به من کمک می‌کنی؟

شهوت پاسخ داد: البته که نه؛ زیرا سال‌ها منتظر این لحظه بودم که تو بمیری؛ یادت هست که همیشه مرا تحقیر می‌کردی؟ همه می‌گفتند: تو از من برتری؛ از مرگت خوشحال خواهم شد.

عشق که نمی‌توانست ناامید باشد، رو به سوی خداوند کرد و گفت: خدایا! مرا نجات بده.

ناگهان صدایی از دور به گوشش رسید که فریاد می‌زد: نگران نباش؛ تو را نجات خواهم داد.

عشق به قدری آب خورده بود که نتوانست خود را روی آب نگه دارد و بی هوش شد.

پس از به هوش آمدن، خود را در قایق دانایی یافت.

آفتاب در آسمان پدیدار می‌شد و دریا آرام‌تر شده بود.

جزیره داشت آرام آرام از زیر هجوم آب بیرون می‌آمد و تمام احساس‌ها امتحانشان را پس داده بودند.

عشق برخاست و به دانایی سلام کرد و از او تشکر کرد.

دانایی پاسخ سلامش را داد و گفت: من شجاعتش را نداشتم که به نجات تو بیایم؛ شجاعت هم که قایقش از من دور بود، نمی‌توانست برای نجات تو بیاید.

تعجب می‌کنم که تو بدون من و شجاعت، چطور برای نجات حیوانات و وحشت رفتی؟

همیشه درون تو نیرویی هست که در هیچ کدام از ما نیست؛ تو لایق فرماندهی تمام احساس‌ها هستی.

عشق تشکر کرد و گفت: باید بقیه را پیدا کنیم و به سمت جزیره برویم؛ ولی قبل از رفتن، می‌خواهم بدانم چه کسی مرا نجات داد.

دانایی گفت: او زمان بود.

عشق با تعجب گفت: زمان؟

دانایی لبخندی زد و پاسخ داد: بله، چون فقط زمان است که می‌تواند بزرگی و ارزش عشق را درک کند.

من اونقدر پر عشقم

من اونقدر پر عشقم
من اونقدر پر دردم
که عاشقای دنیا نمیرسن به گردم
آخ دیگه خواب تو چشام نیست
امیدی تو نگام نیست
پر از دردم و ای وای
که یه درمون سر رام نیست
یه درمون سر رام نیست
به چشمای تو سوگند
که عشقت واسه من رنگ جنونه
که عشقت مثل آتیشه تو قلبم مثل خونه
به چشمای تو سوگند به چشمای تو سوگند

تو که نیستی خیال کن که دیگه
هیچکی باهام نیست
دیگه هیچی تو این زندگی
اونجور که میخوام نیست
من از غم مینویسم مینویسم که بخونی
من از دل مینویسم که غم عشقو بدونی

مهران مدیری در سریال مرد دوهزار چهره


عکسهای مهران مدیری

مهران مدیری و بیلیارد

مهران مدیری در سریال مرد دو هزار چهره

12 by you.

مهران مدیری و خلبانی

13 by you.

عکسهای جدید از مهران مدیری

2 by you.

مهران مدیری و پاک کردن عدسی

14 by you.

مهران مدیری در پشت صحنه مرد دو هزار چهره

7 by you.

بازیگران مرد دو هزار چهره

1 by you.

پشت صحنه مرد دو هزار چهره

5 by you.

عکسهای از سریال مرد دو هزار چهره

4 by you.

مهران مدیری و سبزی پاک کردن

6 by you.

سریال مرد دو هزار چهره

8 by you.

عکسهای از مرد دو هزار چهره

ویژگی های عشق!

عشق اقیانوس وسیعی است که دو ساحل رابه یکدیگر پیوند میدهد
love is
wide ocean that joins two shores

زندگی بدون عشق بی معنی است و خوبی بدون عشق غیر ممکن
life whithout love is none sense and goodness without love is impossible

عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلند تر خواهد بود
love is something silent , but it can be louder than anything when it talks

عشق آن است که همه خواسته ها را برای او آرزو کنی
love is when you find yourself spending every wish on him

عشق گلی است که دو باغبان آن را می پرورانند
love is flower that is made to bloom by two gardeners

عشق گلی است که در زمین اعتماد می روید
love is like a flower which blossoms whit trust

عشق یعنی ترس از دست دادن تو
love is afraid of losing you

پاسخ عشق است سوال هر چه که باشد
no matter what the question is love is the answer

وقتی هیچ چیز جز عشق نداشته باشید آن وقت خواهید فهمید که عشق برای همه چیز کافیست
when you have nothing left but love than for the first time you become aware that love is enough
زمانی که همه چیز افتاده است عشق آن چیزی است که بر پا می ماند
love is the one thing that still stands when all else has fallen

عشق مثل هوایی است که استشمام می کنیم آن را نمی بینیم اما همیشه احساس و مصرفش می کنیم و بدون ان خواهیم مرد
love is like the air we breathe it may not always be seen, but it is always felt and used and we will die without it

اگه عاشق کسی شدی ...........

Shakespeare:
If you love someone,
Set her free....
If she ever comes back, she's yours,
If she doesn't, here's the poison, suicide yourself for her.
شکسپیر:
اگه عاشقه کسی شدی،
بهش نچسب، بزار بره
اگه برگشت که ماله توئه
اگر برنگشت، سم که داری، خودتو بکش!

Optimist:
If you love someone,
Set her free....
Don't worry, she will come back.
خوشبین:
اگه عاشقه کسی شدی،
بهش نچسب، بزار بره....
نگران نباش، حتماً بر می گرده

Suspicious:
If you love someone,
Set her free....
If she ever comes back, ask her why.
شکاک:
اگه عاشقه کسی شدی،
بهش نچسب، بزار بره....
اگه برگشت، ازش بپرس چرا
Impatient:
If you love someone,
Set her free....
If she doesn't come back within some time forget her.

ناشکیبا:
اگه عاشقه کسی شدی،
بهش نچسب، بزار بره...
اگه تو یه مدتی برنگشت، فراموشش کن

Patient:
If you love someone,
Set her free....
If she doesn't come back, continue to wait until she comes back.

صبور:
اگه عاشقه کسی شدی،
بهش نچسب، بزار بره...
اگه برنگشت، اونقدر صبر کن تا برگرده

Playful:
If you love someone,
Set her free....
If she comes back, and if you love her still,
Set her free again,
Repeat
خوشگذران:
اگه عاشقه کسی شدی،
بهش نچسب، بزار بره...
وقتی برگشت، اگه هنوز عاشقش هستی،
دوباره ولش کن بره
دوباره....

C++ Programmer:
If (you-love (m_she))
m_she.free ()
If (m_she == NULL)
m_she = new CShe;



برنامه نویس C++

Animal-Rights Activist:
If you love someone,
Set her free…
In fact, all living creatures deserve to be free!!

فعال دفاع از حقوق حیوانات:
اگه عاشقه کسی شدی،
بهش نچسب، بزار بره...
درواقع همه موجودات زنده حق دارن که آزاد باشن

Lawyers:
If you love someone,
Set her free…
Clause 1a of Paragraph 13a-1 in the second
Amendment of the Matrimonial Freedom Act clearly states that....
وکلا:
اگه عاشقه کسی شدی،
بهش نچسب، بزار بره...
بند 1-a از پاراگراف 13a-1 بند الحاقی دوم از
" قانون آزادی ازدواج" به طور صریح می گوید که ... .

Bill Gates:
If you love someone,
Set her free…
If she comes back, I think we can charge her for But tell her that she's also going to get an upgrade.
بیل گیتس:
اگه عاشقه کسی شدی،
بهش نچسب، بزار بره...
اگه برگشت، من فکر می کنم که می تونیم برای نصب مجددش یه هزینه هایی رو پرداخت کنیم
البته بهش بگو که باید خودشو بهتر کنه
Biologist:
If you love someone,
Set her free…
She'll evolve.
زیست شناس:
اگه عاشقه کسی شدی،
بهش نچسب، بزار بره...
حتما" متحول می شه!

Statisticians:
If you love someone,
Set her free …
If she loves you, the probability of her coming back is high
If she doesn't, the Weibull distribution and your relation were improbable anyway.
آمارشناسان:
اگه عاشقه کسی شدی،
بهش نچسب، بزار بره...
اگه اونم عاشق تو باشه، احتمال بازگشتش زیاده،
اگر عاشق تو نباشه، به هر حال توزیع Weibull و رابطه شما غیر محتمله !


Salesman:
If you love someone,
Set her free....
If she ever comes back, deal!
If she doesn't, so what! "NEXT".
فروشنده:
اگه عاشقه کسی شدی،
بهش نچسب، بزار بره...
اگه برگشت، قرارداد ببند، اگه برنگشت، چه خوب، "بعدی!"



Schwarzenegger's fans:
If you love someone,
Set her free …
SHE'LL BE BACK!
طرفداران آرنولد:
اگه عاشقه کسی شدی،
بهش نچسب، بزار بره...
"حتماً بر می گرده"

Insurance agent:
If you love someone,
Show her the plan....
If she ever comes back, sign her up,
If she doesn't, keep follow up with her and never give up!
نماینده بیمه:
اگه عاشقه کسی شدی،
بهش برنامه رو نشون بده،
اگه برگشت، ثبت نامش کن،
اگه برنگشت، پی گیرش شو و هیچ وقت بی خیال نشو

Physician:
If you love someone,
Set her free....
If she ever comes back, it's the law of gravity,
If she doesn't, either there's friction higher than the force or the angle of collision between two objects did not synchronize at the right angle.
فیزیکدان:
اگه عاشقه کسی شدی،
بهش نچسب، بزار بره...
اگه برگشت، این قانون جاذبه است
اگه برنگشت، یا مقدار اصطکاک بیشتر از نیروی جاذبه است، یا زاویه برخورد بین دو جسم در زاویه مناسب تنظیم نشده.

Mathematician:
If you love someone,
Set her free....
If she ever comes back, 1 + 1 = 2 (peanut!),
If she doesn't, Y=2X-log (0.46Y^2+(cos(52/34X))x 5Y^(- 0.5)c) where c is the infinite constant of no turning point.
ریاضیدان:
اگه عاشقه کسی شدی،
بهش نچسب، بزار بره...
اگه برگشت که 1+1 = 2 (خیلی ساده اس)
اگه بر نگشت،
Y=2X-log (0.46Y^2+(cos(52/34X))x 5Y^(- 0.5)c)
که c مقدار ثابت زمان بی نهایت بازگشته.

Nowadays' style:
If You Love Someone,
Set it free …
If It Comes Back, It is yours
If It Doesn't, Hunt it down and Kill it...!!! OR
PERHAPS REPORT TO IMMIGRATION THAT SHE/HE IS AN ILLEGAL
مدل امروزی:
اگه عاشقه کسی شدی،
بهش نچسب، بزار بره...
اگه برگشت، که مال توئه!
اگه برنگشت پیداش کن و بکشش!! یا به اداره مهاجرت خبر بده که اون مهاجر غیر قانونیه
If you love someone
WHY IN THE FIRST PLACE SET
HER FREE???
CARELESS IDIOT!!!
اگه عاشقه کسی شدی،
برای چی اصلاً ولش می کنی بره؟؟!!
خنگه خدا!

درد دل

کاش هر گز به دنیا نیامده بودم

و حال که آمده ام کاش زودتر مر گم فرا رسد

آخر چگونه می توان در این دنیا زندگی کرد

دنیایی که در آن آدم ها روزی چندین بار عاشق می شوند

دنیایی که در آن عشق را تنها در ویترین کتابفروشی ها می توان یافت

دنیایی که در آن محبت و صداقت مرده و جای آن را بی وفایی و دروغ گرفته

دنیایی که آن دروغ عادت،بی وفایی قانون،و دل شکستم سنت است

 دنیایی که در آن باید عشق را به بها خرید

صحرا نشین عاشق

جوان صحرا نشینی ، سرگردان در صحرا می رفت تا اینکه خود را در کنار چاهی یافت . دختری بسیار زیبا ، همچون قرص ماه ،از آن آب می کشید . به او نزدیک شد و گفت : دیوانه وار عاشق توام.

دختر جوان پاسخ داد : کنار چشمه ، زن دیگری هم هست چنان زیباست که من حتی لایق خدمتکاری او هم نیستم .

جوان رو برگرداند کسی نبود.

پس دخترک ندا سر داد : صداقت ، چه زیباست ، و دروغ ، چه زشت ! می گویی واله و شیدای منی ، اما همین بس که از زن دیگری با تو سخن گویم ، تا روی از من برگردانی.

!!!!

حالا نظر شما چیه آیا دختره حق داره؟ 

اگه شما به جای اون بودین چیکار میکردین؟؟

هزینه ی عشق واقعی

پسر بچه ای یک برگ کاغذ به مادرش داد . 

مادر که در حال آشپزی بود ،دستهایش را با حوله تمیز کرد و نوشته را با صدای بلند خواند.

او نوشته بود :

 

صورتحساب !!!

 کوتاه کردن چمن باغچه 5.000 تومان 

 مراقبت از برادر کوچکم 2.000 تومان 

 نمره ریاضی خوبی که گرفتم 3.000 تومان 

 بیرون بردن زباله 1000 تومان 

جمع بدهی شما به من :12.000 تومان  ! 

 

مادر نگاهی به چشمان منتظر پسرش کرد،چند لحظه خاطراتش را مرور کرد و سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب این را نوشت:

 

بابت 9 ماه بارداری که در وجودم رشد کردی هیچ

بابت تمام شبهائی که به پایت نشستم و برایت دعا کردم هیچ

بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی هیچ

بابت غذا ، نظافت تو ، اسباب بازی هایت هیچ

و اگر شما اینها را جمع بزنی خواهی دید که : هزینه عشق واقعی من به تو هیچ است 

 

وقتی پسر آن چه را که مادرش نوشته بود خواند چشمانش پر از اشک شد ودر حالی که به چشمان مادرش نگاه می کرد. گفت:

 

مامان ... دوستت دارم 

 

آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت:

قبلاً بطور کامل پرداخت شده !!! 

 قابل توجه اونهائی که فکر میکنند مرور زمان انها را بزرگ کرده و حالا که هیکل درشت کردند خدا را هم بنده نیستند.

بعضی وقتها نیازه به این موارد فکر کنیم ...

کسانی که از خانواده دور هستند شاید بهتر درک کنند.

  نتیجه گیری منطقی: جایی که احساسات پا میذاره منطق کور میشه!!! 

مادر متوجه نشد که پسرش داره سرش کلاه میذاره : جمع بدهی میشه 11.000 تومان  نه 12.000 تومان !!!

تصاویری از عشق که میلیون ها نفر با آن گریه کردند ...

گفته شده است که عکس این دو پرنده در کشور اکراین گرفته شده است. میلیون ها نفر در کشور آمریکا و اروپا با دیدن این عکس ها گریه کرده اند. عکاس این عکس ها آنها را به بالاترین قیمت ممکن به روزنامه های فرانسه فروخته است و تمام نسخه های روزنامه در روز انتشار این عکس بطور کامل فروخته شده است.

در تصویر اول پرنده ماده زخمی روی زمین افتاده و  منتظر شوهرش می باشد

 

در تصویر دوم پرنده نر برای همسرش با عشق و دلسوزی غذا می آورد

در تصویر سوم پرنده نر مجددا برای همسرش غذا می آورد اما متوجه بی حرکت بودن وی می شود لذا  شوکه شده و سعی می کند او را حرکت دهد

لحظه ای که  متوجه مرگ عشق خود می شود و شروع به جیغ زدن و گریه می کند

در کنار جنازه همسرش می ایستد و همچنان به شیون می پردازد

در آخر مطمئن می شود که عشق به او باز نمی گردد لذا با غم و ناراحتی کنار جنازه وی آرام می ایستد